من و دل


شبي ديدم هواي گريه دارم

غمي جانسوز ميان سينه دارم
به دل گفتم برو خلوت نشين شو
برو تنها با عشق همنشين شو
دلم گفت عاشقي بيچاره ام كرد
از اين عادت مرا اواره ام كرد
به دل گفتم تمام عشق اين است
دل عاشق با غم همنشين است
دل بي عشق كه غم بر او روانيست
به اين هجران وغم او مبتلا نيست
دل من كه اسير درد عشق است
غمي دارد كه انهم كار عشق است
برو اي دل از اين زندان رها شو
برو اشكي بريز از غم جدا شو
دلم گفت جدايي از غمم نيست
شدم تنها اين هم ماتمم نيست
دل بي همنفس گشته خدايا
سزايم نيست اين غصه كمم نيست
 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

    sami می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1391/5/7/6 و 17:11 دقیقه ارسال شده.

    salam.web qashangi dari.khoshhal misham tabadol link konim

    naraka

    http://naraka.loxblog.com

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: